15_رمان بدترین درد مردن نیست
نـوشـــــــتـه های مـــــــــــــــــــــــــــــآ

مهبد سرش را تکان داد و این بار خودش بسمت آشپزخانه رفت..
کنترل را از روی میز مستطیلی شکل برداشت و تلوزیون را روشن کرد..صدای آهنگ پاپ در اتاق پخش شد..روی کاناپه نرم جابه جا شد و پای راستش را زیر خود برد تا راحتر باشد..
این اتاق بر عکس اتاق مورد علاقه اش رنگ آرامش بخشی داشت..سفید..سبز..خاکستری..
چشمان سوزانش را بست..اتفاق چند ساعت قبل برایش زنده می شود..نگاه های متعجب دو بردار..آیا باز هم آن ها را خواهد دید..؟
قلبش به تپش می یوفتد..بی قراری می کند..نهیب می زند..آرام او مرُد..
_ شیر رو آوردم هر چقدر دوست داری بریز تو چایت..
در جایش صاف نشست..خم شد طرف میز و قوطی شیر عسلی را برداشت..سه قاشق آن مایع غلیظ کدر را در لیوانش ریخت..
لیوان را برداشت ..مزمزه کرد ..مزه دلنشین شیر ..شیرینی ملایم عسل ..
_ دیگه چخبر؟
اگر می توانست حتما این جمله دو کلمه ای را از زبان فارسی حذف می کرد..به جای چخبر می توانست آن سوالی که مغزش را مشغول کرده اس را بپرسد..!
_ امروز میرم محله پایین اگه شد می خوام اسی رو ببینم..
مهبد تکیه داد به پشت کاناپه تک نفره اش و کوسن سبز رنگ را در بغلش فشرد..
_ خوبه منم چمدونت رو می برم خونه گلی چند وقت اونجا بمون تا یه جایی رو پیدا کنی..
متفکرانه به لیوانش زل زد..بدنبال شخصی به اسم گلی در افکارش بود..ولی کسی را پیدا نکرد!
_ خوبه..
_ شیرینی بخور..
سرش چرخید طرف ظرف کریستال پایه بلند پر از شیرینی و بسکویت های مدل دار..!بهشون نمی آمد از شیرینی فروش خریده باشد..
بسکویت دایره شکل از داخل ظرف برداشت ..تستش کرد ..می توانست بدون مکثی بگوید خانگی است! چون هنوز گرم بود و بوی خوبی می داد..تکه ای بادمزمینی و شکلات رفت زیر دندانش..با لذت چشمانش را بست ..طعمش عالی بود..به هر کس آن را درست کرده بود باید خسته نباشید جانانه ای گفت..ولی کسی در خانه مهبد نبود به این مهارت شیرینی بپزد!
_ این شیرینی ها کاری کیه؟!
مهبد با آن لبخند خاصی که بر لبش بود گفت:
_ کار مستخدم جدیده، دستپختش عالیه..
تیکه ای دیگر از بیسکویت را در دهانش گذاشت..مزه بچگی هایش را می داد..
_ اوهوم، بهش بگو سهم منو بزاره تو ظرف بزاره تو چمدونم ببر خونه گلی..
مهبد زیر لب بچه پروو ای نثارش کرد..برایش این پروو بودن ها عادی شده بود..
_ من دیگه میرم..
مهبد همرایش بلند شد..
_ باشه پس آدرس رو واست اس ام اس می کنم..
سرش را تکان داد و بسمت در خروجی رفت..
_ ولی کاش همینجا می موندی..
باز حرف تکراری!
لبانش کج شد..سرش را انداخت پایین..دستش را فرو کرد در مانتوی بلندش و از خانه بیرون آمد..

« _ آجی ماهان..آجی ماهان، اسی خان کارت داره..
برگشت طرف دخترک که با موهای بلند می دوید طرف او...جلویس زانو زد دستی کشید به خرمن گندم طلای رنگش..زل زد در چشمان قهوای رنگش:
_ نگفت چیکارم داره؟
دخترک دستی کشید به دماغش و با همان لحن بچگانه اش گفت:
_ نه آجی فقط گفت بهت بگم زودی بری پیشش..
دسته گل بزرگ نرگس را بطرفش گرفت:
_ باشه پس تا من میرم و بر می گردم حواست به اینا باشه خودت که می دونی چیکار کنی؟
سرش را تکان داد:
_ آره آجی جون تو برو خیالت تخت..
لبخندی بر صورت معصومانش زد و از دخترک دور شد..
به قدمهایش سرعت داد..از بین مردمی که در رفت و آمد بودن می گذشت..بی حواس به چند نفر تنه زد و معذرت خواهی کرد..
اسی خان این موقع چیکار می توانست با او داشته باشد..شروع به جویدن گوشه از لبش کرد...
در آهنی نیمه باز را هل داد و رفت داخل..می توانست اسی را گوشه حیاط زیر درخت نارنگی که بر روی تخت چوبی نشسته بود را ببیند..
رو به روی مرد هیکلی و شکم گنده ایستاد..


نظرات شما عزیزان:

mahdi
ساعت15:40---28 مهر 1393
درود.
راسش من ی چن روزی نبودم لذا نظرات وبم یکم زیاد شده واس همی نشد ک واس پستات نظر بذارم ایشالله جبران میکنم راسی اپم ها ی سر بزن خالی از لطف نی
فدات


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, :: 15:37 :: نويسنده : شکیلا

درباره وبلاگ

سلام... به وبلاگ مــــا خوش آمدید... اینجا تمام نوشته های ما قرار میگیره چه دلنوشته، داستان کوتاه یا رمان..
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نـوشـــــــتـه های مـــــــــــــــــــــــــــــآ و آدرس chamedoon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 18
بازدید کل : 21629
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1